Koma

🧡🌸🧡✌زهشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی  دارد✌🧡🌸🧡

پست شده در يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
views : ۲۰۷
Publish at : ۰۲:۱۶
Follow Me

ولادت ثار الله(ع)

X379385


دریافت
مدت زمان: 55 ثانیه

زندگی یعنی حسین ...

دلدادگی یعنی حسین...

آخرین سر منزل آزادگی ...

(یعنی حسین)

🧡🌸🧡

🧡02:15:18🧡

🧡2022-03-06🧡

Notes ۰
پست شده در يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
views : ۲۰۷
Publish at : ۰۲:۱۶
Follow Me

ولادت ثار الله(ع)

X379385
ولادت ثار الله(ع)


دریافت
مدت زمان: 55 ثانیه

زندگی یعنی حسین ...

دلدادگی یعنی حسین...

آخرین سر منزل آزادگی ...

(یعنی حسین)

🧡🌸🧡

🧡02:15:18🧡

🧡2022-03-06🧡

X379385


دریافت
مدت زمان: 55 ثانیه

زندگی یعنی حسین ...

دلدادگی یعنی حسین...

آخرین سر منزل آزادگی ...

(یعنی حسین)

🧡🌸🧡

🧡02:15:18🧡

🧡2022-03-06🧡

Notes ۰
ولادت ثار الله(ع)

ولادت ثار الله(ع)

X379385
ولادت ثار الله(ع)


دریافت
مدت زمان: 55 ثانیه

زندگی یعنی حسین ...

دلدادگی یعنی حسین...

آخرین سر منزل آزادگی ...

(یعنی حسین)

🧡🌸🧡

🧡02:15:18🧡

🧡2022-03-06🧡


دریافت
مدت زمان: 55 ثانیه

زندگی یعنی حسین ...

دلدادگی یعنی حسین...

آخرین سر منزل آزادگی ...

(یعنی حسین)

🧡🌸🧡

🧡02:15:18🧡

🧡2022-03-06🧡

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۰
views : ۲۱۵
Publish at : ۰۱:۱۱
Follow Me

فیلم سریع وخشن ۸

X379385

فیلم سریع و خشن ۸ 

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۰
views : ۲۱۵
Publish at : ۰۱:۱۱
Follow Me

فیلم سریع وخشن ۸

X379385
فیلم سریع وخشن ۸

فیلم سریع و خشن ۸ 

X379385

فیلم سریع و خشن ۸ 

Notes ۰
فیلم سریع وخشن ۸

فیلم سریع وخشن ۸

X379385
فیلم سریع وخشن ۸

فیلم سریع و خشن ۸ 

فیلم سریع و خشن ۸ 

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۰
views : ۲۲۱
Publish at : ۱۰:۱۰
Follow Me

...... گذشت

X379385

از

1400/10/29

17:01


دریافت

وب تا اون روزی که وبو نگاه نکنی تعطیله 

🧡🌸🧡

🧡22:09:12🧡

🧡2022-02-17🧡

PART2

🧡2022-03-18🧡

🧡22:28:13🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۰
views : ۲۲۱
Publish at : ۱۰:۱۰
Follow Me

...... گذشت

X379385
...... گذشت

از

1400/10/29

17:01


دریافت

وب تا اون روزی که وبو نگاه نکنی تعطیله 

🧡🌸🧡

🧡22:09:12🧡

🧡2022-02-17🧡

PART2

🧡2022-03-18🧡

🧡22:28:13🧡

🧡🌸🧡

X379385

از

1400/10/29

17:01


دریافت

وب تا اون روزی که وبو نگاه نکنی تعطیله 

🧡🌸🧡

🧡22:09:12🧡

🧡2022-02-17🧡

PART2

🧡2022-03-18🧡

🧡22:28:13🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
...... گذشت

...... گذشت

X379385
...... گذشت

از

1400/10/29

17:01


دریافت

وب تا اون روزی که وبو نگاه نکنی تعطیله 

🧡🌸🧡

🧡22:09:12🧡

🧡2022-02-17🧡

PART2

🧡2022-03-18🧡

🧡22:28:13🧡

🧡🌸🧡

از

1400/10/29

17:01


دریافت

وب تا اون روزی که وبو نگاه نکنی تعطیله 

🧡🌸🧡

🧡22:09:12🧡

🧡2022-02-17🧡

PART2

🧡2022-03-18🧡

🧡22:28:13🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۰
views : ۲۱۴
Publish at : ۰۹:۱۸
Follow Me

⬛Va ......dep⬛

X379385


دریافت

Dark show

#Dep...

🧡21:17:17🧡

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۰
views : ۲۱۴
Publish at : ۰۹:۱۸
Follow Me

⬛Va ......dep⬛

X379385
⬛Va ......dep⬛


دریافت

Dark show

#Dep...

🧡21:17:17🧡

X379385


دریافت

Dark show

#Dep...

🧡21:17:17🧡

Notes ۰
⬛Va ......dep⬛

⬛Va ......dep⬛

X379385
⬛Va ......dep⬛


دریافت

Dark show

#Dep...

🧡21:17:17🧡


دریافت

Dark show

#Dep...

🧡21:17:17🧡

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
views : ۲۱۴
Publish at : ۰۹:۱۲
Follow Me

عاشقی ممنوع _رضا بهرام

X379385
عاشقی ممنوع _رضا بهرام

وقتی از این دنیا پری…. غم میشینه توی چشام…

عاشق عاشقی میشی، حتی اگه دلت نخواد!

نه به آن دل بردن نه به این دل کندن! جان به جانم کردی عشق…

کاش دلم راضی بود کاش نمیرفتی زود، غصه دارم کردی عشق…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

 

عشق اگر بود چه کم بود؟! رفتنی میرود زود…

 

من پر خاطره امانده ام با خودم، چشم تو باورم بود

گفتم این جان و این من گفتی شد وقت رفتن…

 

بد شدی با دلم! غرق این فاصلم خسته از دل شکستن…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

 

رضا بهرام عاشقی ممنوع



دریافت
مدت زمان: 58 ثانیه



دریافت

🧡21:11:27🧡

🧡2022-02-08🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
views : ۲۱۴
Publish at : ۰۹:۱۲
Follow Me

عاشقی ممنوع _رضا بهرام

X379385
عاشقی ممنوع _رضا بهرام

وقتی از این دنیا پری…. غم میشینه توی چشام…

عاشق عاشقی میشی، حتی اگه دلت نخواد!

نه به آن دل بردن نه به این دل کندن! جان به جانم کردی عشق…

کاش دلم راضی بود کاش نمیرفتی زود، غصه دارم کردی عشق…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

 

عشق اگر بود چه کم بود؟! رفتنی میرود زود…

 

من پر خاطره امانده ام با خودم، چشم تو باورم بود

گفتم این جان و این من گفتی شد وقت رفتن…

 

بد شدی با دلم! غرق این فاصلم خسته از دل شکستن…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

 

رضا بهرام عاشقی ممنوع



دریافت
مدت زمان: 58 ثانیه



دریافت

🧡21:11:27🧡

🧡2022-02-08🧡

🧡🌸🧡

X379385

وقتی از این دنیا پری…. غم میشینه توی چشام…

عاشق عاشقی میشی، حتی اگه دلت نخواد!

نه به آن دل بردن نه به این دل کندن! جان به جانم کردی عشق…

کاش دلم راضی بود کاش نمیرفتی زود، غصه دارم کردی عشق…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

 

عشق اگر بود چه کم بود؟! رفتنی میرود زود…

 

من پر خاطره امانده ام با خودم، چشم تو باورم بود

گفتم این جان و این من گفتی شد وقت رفتن…

 

بد شدی با دلم! غرق این فاصلم خسته از دل شکستن…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

 

رضا بهرام عاشقی ممنوع



دریافت
مدت زمان: 58 ثانیه



دریافت

🧡21:11:27🧡

🧡2022-02-08🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
عاشقی ممنوع _رضا بهرام

عاشقی ممنوع _رضا بهرام

X379385
عاشقی ممنوع _رضا بهرام

وقتی از این دنیا پری…. غم میشینه توی چشام…

عاشق عاشقی میشی، حتی اگه دلت نخواد!

نه به آن دل بردن نه به این دل کندن! جان به جانم کردی عشق…

کاش دلم راضی بود کاش نمیرفتی زود، غصه دارم کردی عشق…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

 

عشق اگر بود چه کم بود؟! رفتنی میرود زود…

 

من پر خاطره امانده ام با خودم، چشم تو باورم بود

گفتم این جان و این من گفتی شد وقت رفتن…

 

بد شدی با دلم! غرق این فاصلم خسته از دل شکستن…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

 

رضا بهرام عاشقی ممنوع



دریافت
مدت زمان: 58 ثانیه



دریافت

🧡21:11:27🧡

🧡2022-02-08🧡

🧡🌸🧡

وقتی از این دنیا پری…. غم میشینه توی چشام…

عاشق عاشقی میشی، حتی اگه دلت نخواد!

نه به آن دل بردن نه به این دل کندن! جان به جانم کردی عشق…

کاش دلم راضی بود کاش نمیرفتی زود، غصه دارم کردی عشق…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

 

عشق اگر بود چه کم بود؟! رفتنی میرود زود…

 

من پر خاطره امانده ام با خودم، چشم تو باورم بود

گفتم این جان و این من گفتی شد وقت رفتن…

 

بد شدی با دلم! غرق این فاصلم خسته از دل شکستن…

دگر بعد تو عاشقی ممنوع زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است!

دگر بعد تو حال خوش ممنوع فال خوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است!

 

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

 

رضا بهرام عاشقی ممنوع



دریافت
مدت زمان: 58 ثانیه



دریافت

🧡21:11:27🧡

🧡2022-02-08🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۰
views : ۲۱۲
Publish at : ۰۱:۳۵
Follow Me

💔اصن عشق اونیه که بهش نرسی💔

X379385


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

💔13:34:51💔

Notes ۰
پست شده در چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۰
views : ۲۱۲
Publish at : ۰۱:۳۵
Follow Me

💔اصن عشق اونیه که بهش نرسی💔

X379385
💔اصن عشق اونیه که بهش نرسی💔


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

💔13:34:51💔

X379385


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

💔13:34:51💔

Notes ۰
💔اصن عشق اونیه که بهش نرسی💔

💔اصن عشق اونیه که بهش نرسی💔

X379385
💔اصن عشق اونیه که بهش نرسی💔


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

💔13:34:51💔


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

💔13:34:51💔

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۰
views : ۲۰۷
Publish at : ۰۲:۳۲
Follow Me

🧡🎼gery gal-نوران اردوبادلی 🎼🧡

X379385
🧡🎼gery gal-نوران اردوبادلی 🎼🧡


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه


دریافت

❤02:32:03❤

❤🌸❤

Notes ۰
پست شده در شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۰
views : ۲۰۷
Publish at : ۰۲:۳۲
Follow Me

🧡🎼gery gal-نوران اردوبادلی 🎼🧡

X379385
🧡🎼gery gal-نوران اردوبادلی 🎼🧡


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه


دریافت

❤02:32:03❤

❤🌸❤

X379385


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه


دریافت

❤02:32:03❤

❤🌸❤

Notes ۰
🧡🎼gery gal-نوران اردوبادلی 🎼🧡

🧡🎼gery gal-نوران اردوبادلی 🎼🧡

X379385
🧡🎼gery gal-نوران اردوبادلی 🎼🧡


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه


دریافت

❤02:32:03❤

❤🌸❤


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه


دریافت

❤02:32:03❤

❤🌸❤

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۲۴ دی ۱۴۰۰
views : ۲۰۶
Publish at : ۰۶:۴۳
Follow Me

😀غذا خوردن حیوانات😀

X379385


دریافت
مدت زمان: 53 ثانیه

😀18:43:46😀

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۲۴ دی ۱۴۰۰
views : ۲۰۶
Publish at : ۰۶:۴۳
Follow Me

😀غذا خوردن حیوانات😀

X379385
😀غذا خوردن حیوانات😀


دریافت
مدت زمان: 53 ثانیه

😀18:43:46😀

🧡🌸🧡

X379385


دریافت
مدت زمان: 53 ثانیه

😀18:43:46😀

🧡🌸🧡

Notes ۰
😀غذا خوردن حیوانات😀

😀غذا خوردن حیوانات😀

X379385
😀غذا خوردن حیوانات😀


دریافت
مدت زمان: 53 ثانیه

😀18:43:46😀

🧡🌸🧡


دریافت
مدت زمان: 53 ثانیه

😀18:43:46😀

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۲۴ دی ۱۴۰۰
views : ۲۰۱
Publish at : ۰۶:۴۰
Follow Me

🎼جاده یکطرفه -مرتضی پاشایی🎼

X379385


دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه

🧡18:40:22🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در جمعه, ۲۴ دی ۱۴۰۰
views : ۲۰۱
Publish at : ۰۶:۴۰
Follow Me

🎼جاده یکطرفه -مرتضی پاشایی🎼

X379385
🎼جاده یکطرفه -مرتضی پاشایی🎼


دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه

🧡18:40:22🧡

🧡🌸🧡

X379385


دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه

🧡18:40:22🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
🎼جاده یکطرفه -مرتضی پاشایی🎼

🎼جاده یکطرفه -مرتضی پاشایی🎼

X379385
🎼جاده یکطرفه -مرتضی پاشایی🎼


دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه

🧡18:40:22🧡

🧡🌸🧡


دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه

🧡18:40:22🧡

🧡🌸🧡

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰
views : ۱۱۱
Publish at : ۱۲:۲۹
Follow Me

📜رمان کوتاه ؛یک روز زندگی📜

X379385
📜رمان کوتاه ؛یک روز زندگی📜

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت.. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت.. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت.. خدا سکوت کرد.

 

به پر و پای فرشته‌ و انسان پیچید.. خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت.. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد.. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم؛ اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن. لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟

 

خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید؛ اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود و زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.

 

قدری ایستاد.. بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بهتر است این مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد.. زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد.

 

در آن یک روز آسمان‌خراشی را بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد؛ اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفشدوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

 

او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او در همان یک روز زندگی کرد؛ اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت.. کسی که هزار سال زیسته بود!

📜00:28:48📜

🧡🌸🧡

 

 

Notes ۰
پست شده در پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰
views : ۱۱۱
Publish at : ۱۲:۲۹
Follow Me

📜رمان کوتاه ؛یک روز زندگی📜

X379385
📜رمان کوتاه ؛یک روز زندگی📜

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت.. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت.. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت.. خدا سکوت کرد.

 

به پر و پای فرشته‌ و انسان پیچید.. خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت.. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد.. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم؛ اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن. لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟

 

خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید؛ اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود و زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.

 

قدری ایستاد.. بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بهتر است این مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد.. زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد.

 

در آن یک روز آسمان‌خراشی را بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد؛ اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفشدوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

 

او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او در همان یک روز زندگی کرد؛ اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت.. کسی که هزار سال زیسته بود!

📜00:28:48📜

🧡🌸🧡

 

 

X379385

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت.. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت.. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت.. خدا سکوت کرد.

 

به پر و پای فرشته‌ و انسان پیچید.. خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت.. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد.. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم؛ اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن. لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟

 

خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید؛ اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود و زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.

 

قدری ایستاد.. بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بهتر است این مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد.. زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد.

 

در آن یک روز آسمان‌خراشی را بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد؛ اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفشدوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

 

او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او در همان یک روز زندگی کرد؛ اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت.. کسی که هزار سال زیسته بود!

📜00:28:48📜

🧡🌸🧡

 

 

Notes ۰
📜رمان کوتاه ؛یک روز زندگی📜

📜رمان کوتاه ؛یک روز زندگی📜

X379385
📜رمان کوتاه ؛یک روز زندگی📜

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت.. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت.. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت.. خدا سکوت کرد.

 

به پر و پای فرشته‌ و انسان پیچید.. خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت.. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد.. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم؛ اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن. لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟

 

خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید؛ اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود و زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.

 

قدری ایستاد.. بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بهتر است این مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد.. زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد.

 

در آن یک روز آسمان‌خراشی را بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد؛ اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفشدوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

 

او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او در همان یک روز زندگی کرد؛ اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت.. کسی که هزار سال زیسته بود!

📜00:28:48📜

🧡🌸🧡

 

 

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت.. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت.. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت.. خدا سکوت کرد.

 

به پر و پای فرشته‌ و انسان پیچید.. خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت.. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد.. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم؛ اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن. لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟

 

خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید؛ اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود و زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.

 

قدری ایستاد.. بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بهتر است این مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد.. زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد.

 

در آن یک روز آسمان‌خراشی را بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد؛ اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفشدوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

 

او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او در همان یک روز زندگی کرد؛ اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت.. کسی که هزار سال زیسته بود!

📜00:28:48📜

🧡🌸🧡

 

 

Notes ۰